شعر قدیمی از منصور
همه منصور رو با آهنگهای شاد میشناسن اما تو آلبومهای اولش یه آهنگی خونده که غمناکه و بنظرم هیچوقت قدیمی نمیشه و بازم ازون آهنگهای تاثیرگذاره. کسی هستش که
یارش تنهاش گذاشته و همش تو رویاهاش میاد و از همه چیز ناراحته و دوس داره دیگه تو رویاهاش نیاد.الان حسشو دارم:
تصویر آخر
باز یک شب یک دریچه ، دو چشم قشنگ نامه ای خیس از ستاره ، من و تو چه بیرنگ عکسی از دیروز دور ، یادی از فصل غرور پشت سر درد شبانه ، بغضی از جنس ترانه ، ساز نا کوک زمانه این همه شعر و سرود ، از تو از عطر تو بود حلقه های بی نگین تو ، قایقی بی سر نشین تو راه و خورجین ، اسب و زین تو ، بدترین و بهترین تو ، سهم من فقط همین تو.... ای چراغ هر چه جادو ، شعله های دست تو کو؟ تو دروغی بی فروغی ای چراغ پست کم سوحیف از اشک عاشق من ، حیف از این بیهوده بودن بی دریغ و بینهایت حیف از این من حیف از این تن حیف از این آه ، خواب کوتاه حیف از این رنگ سحرگاه حیف از این رویای روشن حیف از این ترانه من راحتم ،بگذار و بگذر ، رد شو از تصویر آخر.